شبکه آندوپلاسمی
شبکه آندوپلاسمی
شبکه آندوپلاسمی
سیتوپلاسم
ارگاستوپلاسم ، بخشهای باز دوستی نظیر ذرات نیسل موجود در جسم سلولی سلولهای عصبی ، سیتوپلاسم فعال و باز دوست سلولهای مخاطی و سلولهای ترشحی لوزوالمعده ، غدد بناگوشی ، سلولهای اصلی غدد معده و بخشهای باز دوست سلولهای کبدی را نیز شامل میشود. کاسپرین ، براشه و پژوهشگران دیگر نشان دادهاند که باز دوستی زیاد ارگاستوپلاسم به دلیل وجود اسیدهای ریبونوکلئیک است و به همین دلیل با تاثیر ریبونوکلئازها این باز دوستی از بین میرود.
از آنجا که اسیدهای ریبونوکلوئیک سیتوپلاسمی بویژه در ریبوزومها متراکمند، میتوان باز دوستی و فعال بودن سنتز پروتئینها در ارگاستوپلاسم را نتیجه فراوانی ریبوزومها در این بخش از سیتوزول دانست. در گذشته به جای سیتوزول بیشتر از کلمه هیالوپلاسم استفاده میشد که خود نشانهای از تصور همگن و شفاف بودن سیتوپلاسم زمینهای بوده است، تصوری که امروزه دگرگون شده است.
آنزیمهای بسیاری از واکنشهای سلولی که به ATP نیاز دارند، TRNAها بخشهای دیگری از سیتوزول هستند. تغییر حالت سل به ژل و به تبع آن تغییرات مختلفی از جمله تغییرات غلظت جنبش درون سلولی یا سیکلوز ، حرکت آمیبی ، تشکیل دوک تقسیم ، جابجایی کروموزومها ، برخی از تغییر شکلهای سلولی ، تسهیم یا شکافتگی سلول و مانند آن به سیتوزول وابسته است.
سانتریول
بدنه سانتریول از 9 مجموعه سه تایی ریزلوله (تریپلت) تشکیل شده است که هر تریپلت دارای سه ریزلوله مرکزی (a)، میانی (b) و خارجی (c) است. ریزلوله a کامل و دارای 13 رشته ابتدایی توبولینی است، لوله b و c کامل نیستند، در برش عرضی هلالی یا شبیه حرف c هستند و هر کدام دارای 3 تا 4 رشته ابتدایی توبولینی با ریزلوله مجاور و طرف داخل خود مشترک است. مجموعه ریزلولههای سانتریولی در ماده زمینهای که عملا بخشی از سیتوزول است قرار دارند. لوله a از هر تریپلت به وسیله بخش پروتئینی متراکمی با ریزلوله c در تریپلت مجاور خود پیوسته است، این پلهای پروتئینی در پایداری ساختمان سانتریول و حفظ تشکیل ساختمانی آن مؤثرند. در هر تریپلت، سه ریزلوله در امتداد مستقیمی نسبت به هم قرار ندارند درنتیجه مرکز هر ریزلوله با مرکز ریزلوله مجاور خود حدود 10 تا 15 درجه زاویه دارد و موجب میشود هر تریپلت کمی خمیده و مجموعه 9 تریپلت نیز حالتی شبیه پرههای فرفره داشته باشند. در فراساختمان سانتریول ریزلولههای مرکزی وجود ندارد و فضای درونی سانتریول از ماده زمینهای پر شده است. فراساختمان سانتریول با جسم قاعدهای مژک و تاژک یکی است. در سر پیشین این ساختمانهای سلولی ساختمان پروتئینی شبیه چرخ گاری وجود دارد در این ساختمان رشتههای پروتئینی شعاعی از ریزلولههای a در هر تریپلت تا یک بخش پروتئینی مرکزی که همانند استوانهای کوتاه و کوچک است، کشیدهاند. همه رشتههای شعاعی در یک سطح به استوانه پروتئینی مرکزی نچسبیدهاند. برروی ریزلوله c از هر تریپلت سانتریولی در سطوح مختلف برآمدگیهای کوچکی کروی شکل پروتئینی به اسم ماهواره با پایه کوتاه(پروتئینی) چسبیدهاند که این ماهوارهها از مراکز مهم سازماندهی ریزلولهها هستند.
ریبوزوم
ریبوزمها از اندامکهای بدون غشای سیتوپلاسمی در همه یاختههای یوکاریوتی و پروکاریوتی هستند که در سال 1983 بوسیله پالاد کشف شدهاند. این اندامکها را دانههای پالاد نیز مینامند. از آنجا که سنتز پروتئینها بوسیله ریبوزومها صورت میگیرد اهمیت زیادی دارند. ریبوزومها ذراتی بیش و کم کروی ، متراکم (کدر) نسبت به الکترونها هستند که قطرشان از 40 تا حدود 300 آنگستروم میرسد.
اشکال ریبوزومها: 1-ریبوزمهای آزاد سیتوپلاسمی که در سیتوپلاسم یاختههای پروکاریوتی از نوع 70s در سیتوپلاسم یاختههای یوکاریوتی از نوع 80s یعنی بزرگتر و سنگینتر هستند. 2-ریبوزومهای چسبنده به غشای شبکه آندوپلاسمی دانهدار که این حالت تنها در یاختههای یوکاریوتی که شبکه آندوپلاسمی دارند، دیده میشود. در این یاختهها نسبت ریبوزمهای آزاد سیتوپلاسمی به ریبوزمهای چسبیده به غشای شبکه بر حسب شرایط فیزیولوژیکی یاخته تغییر میکند و هر چه سنتز پروتئینهای ترشحی و پروتئینهای ساختمانی ویژهای که در ساختمان غشای شبکه آندوپلاسمی ، غشای کیسههای گلژی ، لیزوزومها و پلاسمالم وجود دارند بیشتر باشد، نسبت ریبوزومهای چسبیده به غشای شبکه نیز بیشتر میشود. در یاختههای ترشحی آسینیهای باز لوزوالمعده که آنزیمهای گوارشی مختلف را میسازند و یاختههای خونی که ایمنوگلوبینها را میسازند تا 90% ریبوزومها به غشای شبکه آندوپلاسمی چسبیدهاند. در رتیکولوسیتها ، بافتهای مریستمی گیاهان و یاختههای عصبی رویانی بیشتر ریبوزومها آزادند. در یاختههای هلا که نوعی یاخته سرطانی هستند تنها 15% ریبوزومها به غشای شبکه چسبیدهاند.3-ریبوزومهای موجود در اندامکهای مثل ریبوزومهای میتوکندری و ریبوزومهای کلروپلاستی: این ریبوزومها نیز تنها در یاختههای یوکاریوتی وجود دارند. ضریب ته نشینی آنها بر حسب گونه یاختهها متفاوت است و به هر حال سبکتر و کوچکتر از ریبوزومهای سیتوپلاسمی یاخته مربوط هستند. از نظر ساخت و کار ، حساسیت به آنتی بیوتیکها و بیش از آن ابعادشان به ریبوزومهای پروکایوتی شبیهاند.
عمر متوسط ریبوزومها : عمر متوسط ریبوزومها در حدود 6 ساعت است. بنابراین بازسازی پیوسته آنها ضرورت دارد. سرعت بازسازی در یاختههای مختلف 10 تا 100 ریبوزوم در هر ثانیه است. بازسازی ریبوزومها در یاختههای پروکاریوتی در سیتوپلاسم و بیتردید ضمن رونویسی از ژنهای rRNA و در یاختههای یوکاریوتی در ارتباط با هستک صورت میگیرد ترکیبات بازدارنده رونویسی و همچنین سم آمانیتین که در قارچ آمانتیا وجود دارد این بازسازی را متوقف میکنند.
1-ناحیه یا قطب محدب: این قطب به نامهای مختلف از جمله سطح نزدیک ، سطح تشکیل ، سطح کروموفیل ، سطح اسموفیل و سطح سیس (Cis) نامیده میشود. این بخش نزدیک به شبکه آندوپلاسمی و گاهی پوشش هستهای قرار دارد و از راه حفرههای گذر یا وزیکولهای انتقالی با شبکه آندوپلاسمی ارتباط دارد و مواد از ناحیه Transition شبکه آندوپلاسمی به دستگاه گلژی میرسد. این سطح کروموفیل یا رنگ دوست است. ساکولهای جدید از این سطح بر روی ساکولهای قدیم قرار میگیرند و به همین جهت سطح تشکیل نیز نامیده میشوند. غشاهای سیترناهای جدید نازکتر از قدیمیها هستند. وزیکولهای کوچکی به نام وزیکولهای انتقالی یا حفرههای گذر به عنوان ساختارهای انتقالی برای حمل مواد از شبکه آندوپلاسمی دانهدار به گلژی در منطقه سیس وارد عمل میشود. گاهی برخی وزیکولها از بخش سیس گلژی به شبکه آندوپلاسمی برگردانده میشوند.
2-ناحیه میانی: چند کیسه یا ساکول دارد که بطور منظم روی هم قرار گرفتهاند. تعداد این کیسهها به نوع سلول بستگی دارد و اغلب نزدیک به 5 است.
3-ناحیه یا قطب مقعر: به نامهای سطح ترشح ، سطح گود یا کاو ، سطح بلوغ ، منطقه ترانس ، سطح کروموفوب یا رنگ گریز نیز خوانده میشود. این سطح دور از شبکه آندوپلاسمی و در مجاورت کیسههای ترشحی و گرانولهای ذخیرهای قرار دارد و مواد از این طریق از گلژی خارج میشوند و با واسطه حفره گلژی به سوی بخشهای دیگر از جمله غشای سیتوپلاسمی میروند. در این سطح ساکولها یا سیسترناهای قدیمی به صورت حفره یا وزیکول در میآیند که مواد ترشحی در آنها وجود دارد.
هسته
اتصالات سلولی
لازمه تشکیل بافت و اندام، برقراری تماس و درنتیجه تبادل آگاهی بین سلولها است. در موجودات پرسلولی، سلولها با محیط پیرامون خود یا ماده خارج سلولی تماس دارند. این ماده بافتها را کنار هم نگهداشته، شبکه منظمی را پدید میآورد که در محدوده آن سلولها فرصت جابهجا شدن و انجام واکنش را پیدا میکنند. سلولهای پوششی به طور محکمی به هم چسبیدهاند و برای جدا ساختن آنها از یکدیگر نیروی مکانیکی به نسبت زیادی مورد نیاز است. اتصالهای سلولی بیشتر در بافتهای پوششی مشاهده میشود که بهطور معمول در معرض کشش و فشار قرار دارند. این چسبندگی به علل زیر است:
الف- قسمتی از این اتصالها به دلیل وجود گلیکوپروتئینهایی است که جزء پروتئینهای اساسی غشای پلاسمایی هستند.
ب- به دلیل وجود مقدار اندکی پروتئوگلیکانهای بین سلولی است.
ج- نقش یونهای دو ظرفیتی بهخصوص یونهای کلسیم که در ثبات و چسبندگیسلولها مؤثرند. مثلا مادهEDTA که با کلسیم ترکیب میشود در کاهش خاصیت چسبندگی سلول مؤثر است.
د- غشاهای جانبی سلولهای پوششی دارای خصوصیاتی هستند که اتصالهای بین سلولی نام دارد و جایگاهی برای چسبندگی و مانعی برای جریان مواد از بین فضاهای بین سلولی و پدیدآورنده مکانیسمی جهت ارتباطات بین سلولی هستند.
براساس شکل و وسعت اتصال ممکن است به شکل یک نقطه یا تکمه با وسعت محدود باشد به نام ماکولا و یا دور تا دور سلول به شکل حلقه یا کمربند کشیده شده باشد به نام زونولا و یا پوششی ورقهای و گسترده به نام فاسیا و از نظر محل تماس و میزان انسداد، اگر فضای بین سلولی به دلیل تماس یا اتصال سطح خارجی غشاء به دو سلول مجاور مسدود شود اصطلاح اوکلودنس به کار میرود و اگر فاصله بین سلولی واضح اغلب 200 تا250 A بوده و ماده متراکمی در فضای بین سلولی و سطح سیتوپلاسمی دو غشاء وجود داشته باشد، اصطلاح ادهرنس برای مشخص کردن آنها به کار میرود.
اتصالهای سلولی را به سه نوع عمده تقسیم میکنند:
1- اتصالهای نفوذناپذیر
مهمترین نوع اتصال هستند که به اتصال محکم (مسدود) معروفند اغلب در سلولهای پوششی در اولین اتصال غشاء سلولی از رأس سلول وجود دارد و در آن پروتئینهایی به نام پروتئینهای عرضی وجود دارد که در برش عرضی مثل میخ عمل کرده وارد سلول میشوند. هرچه طول این اتصال بیشتر باشد نفوذپذیری سلول کمتر است. در این نوع اتصال فضای بین سلولی مسدود است، بنابراین غشاهای دو سلول مجاور به هم میچسبند و تقریبا هیچ فضای بین سلولی باقی نمیماند در نتیجه موجب بستن راه انتشار میشوند (زونولا اوکلودنس) . این اتصال موجب اتصال مکانیکی سلولها به یکدیگر میشوند و به طور کلی وظیفه این اتصالها نظارت در گزینش مواد است تا اجازه عبور پیدا کنند. اتصال بسته را میتوان با افزودن آنزیمهای تجزیه کننده پروتئینها یا موادی که باعث رها شدن یون کلسیم و منیزیم میشوند، از بین برد. اتصالهای بسته هنگامی که پروتئینهای ویژه وابسته به دو غشاء مربوط به دو سلول مجاور در فضای بین سلولی با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند تشکیل میگردند. در جدار سلولهای پوششی رودهها و رگهای خونی و بین غشای سلولهای همجوار سرتولی، که دیواره مجاری منیساز را پدید میآورند، وجود دارند.
2- اتصالهای چسبنده
گستردگی زیادی در بافتها دارند و گروهی از سلولها را که به بافت مشخصی تعلق دارند وادار میکنند که نظیر یک واحد فیزیولوژیک عمل کنند. در سلولهای ماهیچه قلب که در معرض فشارهای سخت مکانیکی قرار میگیرند و نیز بافت پوششی پوست و گردن رحم، وجود دارد. مهمترین این اتصالها:
- اتصال دسموزوم صفحهای: به ساختمان تکمه چسبنده معروف است و فاصله بین دو غشاء حدود 200 A و دقیقا در زیر اتصال محکم قرار دارد، به صورت یک پل بین سلولی اتصال دو سلول مجاور را به عهده دارد، به صورت صفحهای به نام پلاکهای سیتوپلاسمی مشاهده میشود و گروهی از رشتههای ظریف به نام تونوفیلامانها مانند سنجاق سر از غشاء سلول وارد در فضای بین سلولی شده و سپس به سیتوپلاسم داخل میشوند. بنابراین در فضای بین دو سلول رشتهها و دانههایی که در اتصال دو سلول مؤثر است مشاهده میشود. این فیلامانها به درون صفحات متراکمی که بر روی سطح سیتوپلاسمی غشای سلولی وجود دارند فرو رفتهاند این صفحات حاوی میوزین، تروپومیوزین، آکتینین، وینکولین میباشد. این اتصال در بافت پوششی سنگفرشی مطبق پوست و استوانهای روده مشاهده میشود. بیش از 12 نوع پروتئین در صفحه متراکم شناخته شده که گروههایی از رشتههای بینابینی از جنس سیتوکراتین یا به داخل صفحه اتصالی نفوذ کرده و یا همچون سنجاق سر دور خود پیچیده به داخل سیتوپلاسم باز میگردند. در فاصله بین دو سلول ماده متراکمی از اسید موکوپلیساکارید و پروتئین تشکیل شده که این مواد در محکم کردن سلولها کمک میکنند.
- اتصال دسموزوم کمربندی: شامل یک صفحه متراکم است که به شکل کمربندی اطراف سطح بالایی غشاء را احاطه میکند. فاصله بین دو سلول در این نوع اتصال در حدود 90-20 nm است. رشتههای بسیار ظریف آکتین از شبکه انتهایی موجود در سیتوپلاسم به داخل این صفحه متراکم کشیده میشوند و باعث اتصال رأس سلول و استحکام بیشتر آن میشوند. این نوع اتصال بیشتر در زیر اتصال محکم و در سلولهای مخاط روده و عضلات میباشد. تا حدی شبیه به دسموزوم صفحهای است یعنی غشاء ضخیم به نظر میرسد و ماده رابط غلیظ است ولی معمولا در آن رشتهها وجود ندارد. ماده بین دو سلول منطقه اتصال از مادهای رشتهای که آرایش نامنظم دارد به وجود آمده است که نقش نکهدارنده دو غشاء مجاور را به عهده دارد.
- اتصال همی دسموزوم (پل یکطرفه): بین سلولهای پوششی و غشاء پایهای به ویژه در سلولهای استوانهای روده پدید میآید و ساختمان شبیه به نیمی از پل بین سلولی است که رشتههای ظریف در سمت غشاء بازال وجود ندارد.
3- اتصالهای ارتباطی
شامل دو نوع اتصال است: اتصال باز (نکسوس) و اتصال سیناپسی
- اتصال باز یا نکسوس (اتصال با روزنه): فاصله بین دو غشاء 2nm و به شکل نواری، صفحهای و یا نقطهای شکل کوچک است و بیشتر در بین سلولهای کبد، لوزالمعده، مثانه، غدد فوق کلیه، عضلات صاف و استخوان متراکم دیده میشود. شامل اجسام شش ضلعی به قطر 90-70 آنگستروم میباشد که هر یک از این اجسام دارای یک مجرای باریک مرکزی به قطر 15 آنگستروم هستند که در فضای بین سلولی به هم ارتباط دارن، این مجاری باریک موجب ارتباط بین مواد بدون کوچکترین تغییر از سلولی به سلول مجاور میشوند. این نوع اتصال میتواند در هر قسمت از طول غشاء جانبی اکثر سلولهای پوششی وجود دشته باشد مانند بافت کبد، عدسی و عضله قلب. پروتئینهای اصلی تشکیل دهنده این نو.ع اتصال پلیپپتیدی است با وزن مولکولی 26000 تا 300000 D ای پروتئینها داری یک سوراخ آبدوست در مرکز بوده و هر واحد آنها را نکسوس گویند. کونکسوسهای غشاءهای سلولی مجاور در امتداد هم قرار میگیرند. اتصالهای باز میتوانند سریعا بین سلولهایی که قبلا از هم جدا شدهاند به وجود آیند. یونها، مولکولهای کوچک و نوکلئوتیدها میتوانند از سلولی به سلول دیگر مبادله شوند با مبادله یونها اتصال الکتریکی بین سلولها تامین میشود و با مبادله یونها و ملکولهای ژنتیکی از جمله نوکلئوتیدها پیامهای مختلف بین سلولها مبادله میشود که این پیامها را نشان گویند، با این نشانهها عمل این سلولها هماهنگ میشود ولی سلولهایی که سرطانی میشوند یا اتصال باز را ندارند و یا خیلی کم دارند در نتیجه پیامها از سلولهای مجاور دریافت نمیکنند و شروع به تقسیمات بیکنترل کرده تومور ایجاد میکنند و به شکل سرطانی ظاهر میشوند.اتصالهای شکافدار به ویژه در جنین نقش مهمی را به عهده دارند. بسیاری از سلولها در این هنگام با یکدیگر ارتباط الکتریکی برقرار میکنند. برقراری اتصال بین سلولهای جنینی، پیش از آنکه گردش خون پا به عرصه وجود گذارد، در پراکنش موادغذایی و یونها نقش به عهده دارد.
- سیناپس: برقراری ارتباط تنها نرون با نرون نیست بلکه نرونها و سایر سلولها نظیر سلولها نظیر سلولهای ماهیچه قلب، یاختتههای وابسته به غدد، سلولهای بافت جنینی و حتی بافتهای گیاهی نیز به طرق مختلف بین خود ارتباط الکتریکی برقرار میکنند که جزیی از اتصالهای سلولی به حساب میآیند. در سیناپس شیمیایی مادهای به نا ناقل عصبی عامل انتقال پتانسیل الکتریکی به حساب میآید. در مقابل در سیناپسهای الکتریکی ناقل وجود ندارد و در عبور جریان الکتریسیته الزاما تابع قطبیت نیست. در پارهای از سیناپسهای الکتریکی، در منطقهای که تبادل جریان الکتریسیته صورت میگیرد، تغییرات غشایی به صورت اتصالهای ویژه تولید گردیده، فضای میان بافتی موجود از میان رفته است و دو سلول از راه تولید کانالهایی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. در سلولهای عضله قلب، انتشار پتانسیل الکتریکی از طریق نکسوس یا اتصال شکافدار صورت میگیرد. در سیناپس چند جزء قابل تشخیص است که عبارتند از: منطقه پیش سیناپسی، شکاف سیناپسی، منطقه پس سیناپسی.
اتصالات سلولی
لازمه تشکیل بافت و اندام، برقراری تماس و درنتیجه تبادل آگاهی بین سلولها است. در موجودات پرسلولی، سلولها با محیط پیرامون خود یا ماده خارج سلولی تماس دارند. این ماده بافتها را کنار هم نگهداشته، شبکه منظمی را پدید میآورد که در محدوده آن سلولها فرصت جابهجا شدن و انجام واکنش را پیدا میکنند. سلولهای پوششی به طور محکمی به هم چسبیدهاند و برای جدا ساختن آنها از یکدیگر نیروی مکانیکی به نسبت زیادی مورد نیاز است. اتصالهای سلولی بیشتر در بافتهای پوششی مشاهده میشود که بهطور معمول در معرض کشش و فشار قرار دارند. این چسبندگی به علل زیر است:
الف- قسمتی از این اتصالها به دلیل وجود گلیکوپروتئینهایی است که جزء پروتئینهای اساسی غشای پلاسمایی هستند.
ب- به دلیل وجود مقدار اندکی پروتئوگلیکانهای بین سلولی است.
ج- نقش یونهای دو ظرفیتی بهخصوص یونهای کلسیم که در ثبات و چسبندگیسلولها مؤثرند. مثلا مادهEDTA که با کلسیم ترکیب میشود در کاهش خاصیت چسبندگی سلول مؤثر است.
د- غشاهای جانبی سلولهای پوششی دارای خصوصیاتی هستند که اتصالهای بین سلولی نام دارد و جایگاهی برای چسبندگی و مانعی برای جریان مواد از بین فضاهای بین سلولی و پدیدآورنده مکانیسمی جهت ارتباطات بین سلولی هستند.
براساس شکل و وسعت اتصال ممکن است به شکل یک نقطه یا تکمه با وسعت محدود باشد به نام ماکولا و یا دور تا دور سلول به شکل حلقه یا کمربند کشیده شده باشد به نام زونولا و یا پوششی ورقهای و گسترده به نام فاسیا و از نظر محل تماس و میزان انسداد، اگر فضای بین سلولی به دلیل تماس یا اتصال سطح خارجی غشاء به دو سلول مجاور مسدود شود اصطلاح اوکلودنس به کار میرود و اگر فاصله بین سلولی واضح اغلب 200 تا250 A بوده و ماده متراکمی در فضای بین سلولی و سطح سیتوپلاسمی دو غشاء وجود داشته باشد، اصطلاح ادهرنس برای مشخص کردن آنها به کار میرود.
اتصالهای سلولی را به سه نوع عمده تقسیم میکنند:
1- اتصالهای نفوذناپذیر
مهمترین نوع اتصال هستند که به اتصال محکم (مسدود) معروفند اغلب در سلولهای پوششی در اولین اتصال غشاء سلولی از رأس سلول وجود دارد و در آن پروتئینهایی به نام پروتئینهای عرضی وجود دارد که در برش عرضی مثل میخ عمل کرده وارد سلول میشوند. هرچه طول این اتصال بیشتر باشد نفوذپذیری سلول کمتر است. در این نوع اتصال فضای بین سلولی مسدود است، بنابراین غشاهای دو سلول مجاور به هم میچسبند و تقریبا هیچ فضای بین سلولی باقی نمیماند در نتیجه موجب بستن راه انتشار میشوند (زونولا اوکلودنس) . این اتصال موجب اتصال مکانیکی سلولها به یکدیگر میشوند و به طور کلی وظیفه این اتصالها نظارت در گزینش مواد است تا اجازه عبور پیدا کنند. اتصال بسته را میتوان با افزودن آنزیمهای تجزیه کننده پروتئینها یا موادی که باعث رها شدن یون کلسیم و منیزیم میشوند، از بین برد. اتصالهای بسته هنگامی که پروتئینهای ویژه وابسته به دو غشاء مربوط به دو سلول مجاور در فضای بین سلولی با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند تشکیل میگردند. در جدار سلولهای پوششی رودهها و رگهای خونی و بین غشای سلولهای همجوار سرتولی، که دیواره مجاری منیساز را پدید میآورند، وجود دارند.
2- اتصالهای چسبنده
گستردگی زیادی در بافتها دارند و گروهی از سلولها را که به بافت مشخصی تعلق دارند وادار میکنند که نظیر یک واحد فیزیولوژیک عمل کنند. در سلولهای ماهیچه قلب که در معرض فشارهای سخت مکانیکی قرار میگیرند و نیز بافت پوششی پوست و گردن رحم، وجود دارد. مهمترین این اتصالها:
- اتصال دسموزوم صفحهای: به ساختمان تکمه چسبنده معروف است و فاصله بین دو غشاء حدود 200 A و دقیقا در زیر اتصال محکم قرار دارد، به صورت یک پل بین سلولی اتصال دو سلول مجاور را به عهده دارد، به صورت صفحهای به نام پلاکهای سیتوپلاسمی مشاهده میشود و گروهی از رشتههای ظریف به نام تونوفیلامانها مانند سنجاق سر از غشاء سلول وارد در فضای بین سلولی شده و سپس به سیتوپلاسم داخل میشوند. بنابراین در فضای بین دو سلول رشتهها و دانههایی که در اتصال دو سلول مؤثر است مشاهده میشود. این فیلامانها به درون صفحات متراکمی که بر روی سطح سیتوپلاسمی غشای سلولی وجود دارند فرو رفتهاند این صفحات حاوی میوزین، تروپومیوزین، آکتینین، وینکولین میباشد. این اتصال در بافت پوششی سنگفرشی مطبق پوست و استوانهای روده مشاهده میشود. بیش از 12 نوع پروتئین در صفحه متراکم شناخته شده که گروههایی از رشتههای بینابینی از جنس سیتوکراتین یا به داخل صفحه اتصالی نفوذ کرده و یا همچون سنجاق سر دور خود پیچیده به داخل سیتوپلاسم باز میگردند. در فاصله بین دو سلول ماده متراکمی از اسید موکوپلیساکارید و پروتئین تشکیل شده که این مواد در محکم کردن سلولها کمک میکنند.
- اتصال دسموزوم کمربندی: شامل یک صفحه متراکم است که به شکل کمربندی اطراف سطح بالایی غشاء را احاطه میکند. فاصله بین دو سلول در این نوع اتصال در حدود 90-20 nm است. رشتههای بسیار ظریف آکتین از شبکه انتهایی موجود در سیتوپلاسم به داخل این صفحه متراکم کشیده میشوند و باعث اتصال رأس سلول و استحکام بیشتر آن میشوند. این نوع اتصال بیشتر در زیر اتصال محکم و در سلولهای مخاط روده و عضلات میباشد. تا حدی شبیه به دسموزوم صفحهای است یعنی غشاء ضخیم به نظر میرسد و ماده رابط غلیظ است ولی معمولا در آن رشتهها وجود ندارد. ماده بین دو سلول منطقه اتصال از مادهای رشتهای که آرایش نامنظم دارد به وجود آمده است که نقش نکهدارنده دو غشاء مجاور را به عهده دارد.
- اتصال همی دسموزوم (پل یکطرفه): بین سلولهای پوششی و غشاء پایهای به ویژه در سلولهای استوانهای روده پدید میآید و ساختمان شبیه به نیمی از پل بین سلولی است که رشتههای ظریف در سمت غشاء بازال وجود ندارد.
3- اتصالهای ارتباطی
شامل دو نوع اتصال است: اتصال باز (نکسوس) و اتصال سیناپسی
- اتصال باز یا نکسوس (اتصال با روزنه): فاصله بین دو غشاء 2nm و به شکل نواری، صفحهای و یا نقطهای شکل کوچک است و بیشتر در بین سلولهای کبد، لوزالمعده، مثانه، غدد فوق کلیه، عضلات صاف و استخوان متراکم دیده میشود. شامل اجسام شش ضلعی به قطر 90-70 آنگستروم میباشد که هر یک از این اجسام دارای یک مجرای باریک مرکزی به قطر 15 آنگستروم هستند که در فضای بین سلولی به هم ارتباط دارن، این مجاری باریک موجب ارتباط بین مواد بدون کوچکترین تغییر از سلولی به سلول مجاور میشوند. این نوع اتصال میتواند در هر قسمت از طول غشاء جانبی اکثر سلولهای پوششی وجود دشته باشد مانند بافت کبد، عدسی و عضله قلب. پروتئینهای اصلی تشکیل دهنده این نو.ع اتصال پلیپپتیدی است با وزن مولکولی 26000 تا 300000 D ای پروتئینها داری یک سوراخ آبدوست در مرکز بوده و هر واحد آنها را نکسوس گویند. کونکسوسهای غشاءهای سلولی مجاور در امتداد هم قرار میگیرند. اتصالهای باز میتوانند سریعا بین سلولهایی که قبلا از هم جدا شدهاند به وجود آیند. یونها، مولکولهای کوچک و نوکلئوتیدها میتوانند از سلولی به سلول دیگر مبادله شوند با مبادله یونها اتصال الکتریکی بین سلولها تامین میشود و با مبادله یونها و ملکولهای ژنتیکی از جمله نوکلئوتیدها پیامهای مختلف بین سلولها مبادله میشود که این پیامها را نشان گویند، با این نشانهها عمل این سلولها هماهنگ میشود ولی سلولهایی که سرطانی میشوند یا اتصال باز را ندارند و یا خیلی کم دارند در نتیجه پیامها از سلولهای مجاور دریافت نمیکنند و شروع به تقسیمات بیکنترل کرده تومور ایجاد میکنند و به شکل سرطانی ظاهر میشوند.اتصالهای شکافدار به ویژه در جنین نقش مهمی را به عهده دارند. بسیاری از سلولها در این هنگام با یکدیگر ارتباط الکتریکی برقرار میکنند. برقراری اتصال بین سلولهای جنینی، پیش از آنکه گردش خون پا به عرصه وجود گذارد، در پراکنش موادغذایی و یونها نقش به عهده دارد.
- سیناپس: برقراری ارتباط تنها نرون با نرون نیست بلکه نرونها و سایر سلولها نظیر سلولها نظیر سلولهای ماهیچه قلب، یاختتههای وابسته به غدد، سلولهای بافت جنینی و حتی بافتهای گیاهی نیز به طرق مختلف بین خود ارتباط الکتریکی برقرار میکنند که جزیی از اتصالهای سلولی به حساب میآیند. در سیناپس شیمیایی مادهای به نا ناقل عصبی عامل انتقال پتانسیل الکتریکی به حساب میآید. در مقابل در سیناپسهای الکتریکی ناقل وجود ندارد و در عبور جریان الکتریسیته الزاما تابع قطبیت نیست. در پارهای از سیناپسهای الکتریکی، در منطقهای که تبادل جریان الکتریسیته صورت میگیرد، تغییرات غشایی به صورت اتصالهای ویژه تولید گردیده، فضای میان بافتی موجود از میان رفته است و دو سلول از راه تولید کانالهایی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. در سلولهای عضله قلب، انتشار پتانسیل الکتریکی از طریق نکسوس یا اتصال شکافدار صورت میگیرد. در سیناپس چند جزء قابل تشخیص است که عبارتند از: منطقه پیش سیناپسی، شکاف سیناپسی، منطقه پس سیناپسی.
مشخصات سلولهای غضروفی
سلول غضروفی را کندروسیت میگویند. این سلول مدور بوده و دارای هسته پررنگی در وسط است که سیتوپلاسمی نسبتا واضح در اطراف آن قابل تشخیص میباشد. در سیتوپلاسم کندروسیتها دستگاه گلژی، شبکه آندوپلاسمی خشن و وزیکولهای محتوی لیپید و کلیکوژن وجود دترد. کندروسیتها مقدار زیادی گلیکوزآمینوگلیکان و رشته کلاژن نوع دو سنتز میکنند بنابراین ماده بنیادی غضروف به وسیله کندروسیتها میتواند ساخته شود. کندروسیتها فاکتوری از خود تراوش میکنند که مانع رشد رگهای خونی به داخل غضروف خواهد شد ولی در افراد مسن به علت کمبود آب ماده بنیادی و ناتوان شدن کندروسیتها و کمبود این فاکتور، رگهای خونی وارد غضروف مفصلی شده در نتیجه علائم آماس مفصلی را بروز میکند.
لاکونا: پس از مرگ و رنگآمیزی سلولهای بافت، کندروسیتها روی خود جمع شده و اطرافشان فضای روشنی به نام لاکونا دیده میشود. این مسئله که به هنگام رنگآمیزی رخ میدهد به علت جمع شدن لیپید و گلیکوژن موجود در سیتوپلاسم کندروسیتها میباشد. در اطراف لاکونای سفید رنگ، دایره مشخصی به رنگ بنفش (بازوفیل) به نام کپسول دور سلولی دیده میشود. در این ناحیه گلیکوزآمینوزگلیکان زیاد و کلاژن کم است. کپسول دور هستهای الیاف بسیار ظریف به همراه مادهای بیشکل همانند تیغه پایه دارد، این کپسول مانع فشار بر کندروسیتها میشود.
هر چه به محیط غضروف نزدیک میشویم سلوولهای کندروسیت جوانتر بوده که سیتوپلاسم دراز و هسته دوکی دارند و بالعکس سلولهایی که به مرکز نزدیکترند کروی و چاقتر خواهند بود. گاهی در داخل یک کپسول، چند سلول دیده میشود که نتیجه تقسیم است. به جز غضروفهایی که در سطوح مفصلی قرار دارند بقیه غضروفها از اطراف بوسیله بافت همبند متراکمی به نام پرده غضروف پوش (پریکندریوم) محدود و محصور شدهاند که در ساختمان آن علاوه بر رگها، رشتههای زیاد کلاژن از نوع یک و سلولهای فیبروبلاست (فیبروسیت) با هسته دراز تیره دیده میشود. در طبقه داخلی پریکندریوم غالبا از نوع مزانشیمی متمایز نشده میباشد که میتوانند مستقیما تبدیل به کندروبلاست (سلولهای کندروژنیک) گردند. به عبارت دیگر، سلولهای پریکندریوم از خارج به داخل سه دستهاند:
1- فیبروبلاست ( خارج) 2- مزانشیم (وسط) 3- کندروبلاست (داخل).
انواع بافت غضروفی: 1- غضروف شفاف 2- غضروف ارتجاعی 3- غضروف فیبرو